زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

سالک کیست و مسیر رسیدن به حقیقت مطلق، کدام است؟

 

هدف از به دنیا آمدن انسانها، رشد روحی آنهاست. انسانها به دلیل ویژگیهای خدادادی؛ از جمله داشتن ذهن و هوش، قادرند رفتارهائی بر خلاف رفتارهای حیوانی، در پیش گرفته و به سمت الوهیت، حرکت کنند. به فردی که به اتخاذ راهی برای رسیدن به خدا، می پردازد، « سالک » گفته می شود. به طور دقیق، سالک به شخصی، اطلاق می گردد که: 1- جهت کسب رشد روحی، تلاشی صادقانه و روزانه از خود، نشان می دهد؛ به نحوی که به طور منظم، به انجام تمرینات روحی، پرداخته و هم به لحاظ کمیتی و هم کیفیتی، این تمرینات را ارتقاء می دهد . همین تمرینات موجب حل شدن جسم، ذهن و هوش فرد در روح وی، شده و در نتیجه، شناخت و تشخیص وی بر اساس حس روحی که مقابل درک توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش، است می شود. در حقیقت، انسانها یک « من کوچک » دارند که همان حواس پنجگانه، ذهن و هوش می باشد و یک « من بزرگ » که همان روح یا خدای درونشان است که به هر میزان، فرد از طریق تمرینات روحی، با آن آشناتر و مأنوستر گردد، ابزار شناختش از جهان، همان روحش خواهد شد. 2- میلی شدید به رشد روحی، دارد و به همین علت، هدف اصلیش در زندگی، پیشرفت روحیست. 3- سعی در گسترش ویژگیها و صفات الهی؛ از جمله عشق روحانی، توجه به درون، ایجاد حس روحی نسبت به خدا و ...، در خویش، می نماید. 4- منیت وی کاهش یافته؛ طوری که خداوند را عامل همه کارهایش می داند. 5- دارای حس کنجکاوی نسبت به پروردگار و کشف مسیر رسیدن به اوست. برای نمونه، به جستجوی راهی جهت افزایش حس ششم خود، می پردازد؛ در حالیکه فرد غیرسالک می پرسد: « چطور می توان ادعا کرد همه انسانها دارای حس ششم هستند؟ هیچ مدرک علمی ای در حمایت از این موضوع، وجود ندارد. » 6- به امتحان روشهای جدید عبادت و نزدیکی به خدا، پرداخته تا نتیجه حاصل از آنها را به شخصه، تجربه کند؛ حال آنکه فرد غیرسالک با اینکه روشهای جدید عبادت برایش، جالب به نظر می رسند؛ اما به دلیل خو کردن به شیوه های قدیمی یا تعصب بیجا، حتی از آزمودن آنها، صرفنظر می کند. 7- صبور است؛ در صورتی که فرد غیرسالک توقع دارد با یک بار تمرین، به نتیجه دلخواه، دست یابد. 8- میل شدید به رهائی از چرخه تولد و مرگ، دارد. 9- به رفع عیوب شخصیتی خود، می پردازد. 10- به همه چیز، از منظر روحی، نگاه می کند. 11- در همه حال، خداوند را به خاطر دارد. 12- سعی می کند همه فعالیتهای خود را به شکلی کامل، به انجام برساند. 13- به همه کارهایش، رنگی الهی داده و به آنها، به چشم تمرینات روحی، نگریسته و سعی در انتقال این نگرش به دیگران نیز، دارد. 14- به همه مخلوقات خداوند، عشق می ورزد. 15- از همه مخلوقات اطراف خود، درس می آموزد. به طور مثال، در صورت مشاهده خصلتی زیبا در یک فرد؛ مثلا وقت شناسی، به آن، غبطه خورده و سعی در ایجاد آن صفت در خویش نیز، می نماید.

به تلاش روحی مستمر و صادقانه جهت تجربه روح درون، کسب ویژگیهای الهی و رسیدن به برکت یا شادی پایدار، « تمرین روحی » اطلاق می گردد. تمرینات روحی اتخاذ شده باید با سطح روحی سالک، هماهنگی داشته و همگام با بالا رفتن سطح روحی، ارتفاء سطح تمرینات نیز، ضروریست؛ در غیر این صورت، شخص به ایستائی روحی، دچار می گردد. سطح روحی به بلوغ یا ظرفیت روحی افراد، گفته می شود. در واقع، سطح روحی معیاریست که مشخص می کند شخص سالک در کدام قسمت سفر روحی خود، قرار گرفته است. همانطور که در سیستم آموزشی مدرن، مدارج تحصیلی متفاوتی وجود دارد، در سفر روحی نیز، مدارج معرفتی مختلفی است که ابتداء آن مرحله ایست که فرد دارای سطح روحی 30 درصد و کنجکاوی نسبت به شناخت خداوند، می باشد. مراحل بعد به ترتیب، عبارتند از: مرحله سلوک با سطح روحی 40 درصد، مرحله شاگردی با سطح روحی 55 درصد، مرحله قدیسی با سطح روحی 70 درصد ( در این مرحله، فرد قادر به رسیدن به مقام گوروئی یا تعلیم نیز، می باشد )، مرحله سادگورو با سطح روحی 80 درصد و مرحله پاراتپار گورو با سطح روحی 90 درصد ( بالاترین مرحله انقلاب روحی که فرد می تواند به معرفت خدا، دست یابد. ).

تمرینات روحی منتج به ارتقاء سطح روحی شخص، شده که خود شرایطی جدید را به بار می آورد: 1- منیت شخص کاهش می یابد. در سطح روحی 20 درصد که سطح روحی اکثریت مردم عصر ماست، شخص بسیار خودمحور بوده و به هر میزان، شناخت فرد توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش، با تمرینات روحی، کاهش یابد، فرد قادر است بی آنکه دچار غرور یا ناراحتی شود، مورد تحسین یا انتقاد، واقع گردد. برای مثال، هنگامی که زنی با مورد انتقاد قرار گرفتن درباره افزایش وزن یا پیرتر به نظر رسیدنش، دچار افسردگی طولانی مدت می گردد، نشانه منیت بالای اوست. در واقع، عدم توانائی پذیرش اشتباه منیت شخص را می رساند. یکی دیگر از اشکال منیت زمانیست که فرد از اعتراف به انجام تمرینات فیزیکی، واهمه دارد؛ چرا که گمان می کند دوستانش را از دست خواهد داد. 2- کاهش توجه به رضایت و شادی شخصی که دلیل آن رشد روحی شخص و کاهش شناخت خود صرفا با حواس پنجگانه، ذهن و هوش، است. به طور مثال، شخصی با سطح روحی متوسط، زمانی که مجبور به پرستاری از یکی از اعضاء خانواده، می شود، از آنجائی که آن وضع را به معنای رنج کشیدن خود، می داند، دچار احساس خشم می گردد یا تنها وقتی حاضر به شرکت در یک دوره پرورش روحی، می شود که محل برگزاری آن نزدیک محل زندگیش، باشد. حتی در سطح گسترده تر، فرد با سطح روحی بالا، حاضر به ایثار و فداکاری، به نفع رضایت جامعه، می گردد؛ اما با آنکه شخص از شادی فردی خود، گذشته تا به رضایت دیگران، دست یابد، شاهد رسیدن وی به برکت و شادی دائمی، خواهیم بود؛ چرا که با بالا رفتن سطح روحی، فرد بیشتر در برکت خداوند، قرار می گیرد که چیزی فراتر از شادیست. 3- افزایش کمیت و کیفیت تمرینات روحی؛ بدین شکل که فرد با سطح روحی 20 درصد، فاقد تمرین روحی یا با تمرین روحی بسیار پائین، است و دلیل رفتنش به مکانهای مذهبی، صرفا جهت وقت گذرانی یا از روی عادت، می باشد. زمانی که شخص به سطح روحی 30 درصد، دست می یابد، علاقه ای کلی برای رفتن به مکانهای مذهبی و عبادت خداوند به شکل مراسم مذهبی، در وی، شکل می گیرد. با کسب سطح روحی 40 درصد، تمایل به کسب دانش روحی و انجام تمرینات مربوطه، در فرد، ایجاد شده و وی زمان نسبتا زیادی از وقت آزادش را صرف آنها می نماید. با رسیدن فرد به سطح روحی 50 درصد، وی فراتر از مذهب شخصیش، رفته و به سمت روحانیت محض، حرکت می کند. تمرکز فرد بیشتر روی رشد روحیش است تا غوطه ور شدن در وابستگیهای دنیوی. به همین دلیل، بیشتر وقت او؛ صرفنظر از اینکه تاجر، خانه دار و ... باشد، صرف تمرینات روحی می گردد. این به معنای کنار گذاشتن کامل دارائیهای دنیوی، نیست؛ بلکه تنها در میزان اهمیت آن دوست. به طور مثال، شخصی که تا به حال، نگران طرز فکر دیگران نسبت به خود، بوده، از این پس، بیشتر نگران طرز فکر خداوند نسبت به خویش، خواهد بود. 4- فرد کمتر تحت تأثیر احساسات، به تصمیم گیری می پردازد. احساس عملکردی مربوط به ذهن، است که پوشش سیاه اطراف روح یا خدای درون، می باشد. خداوند فراتر از احساسات روانیست و شادی پایداریست که به آن « برکت »، گفته می شود. فرد در این حالت، به حالت روانی ثابتی، دست می یابد که دیگر، توسط حوادث اطراف به بالا و پائین، رانده نخواهد شد. 5- توانائی حس و درک دنیا توسط روح درون، افزایش یافته و فرد کمتر از حواس پنجگانه، ذهن و هوش، برای شناخت دنیا، بهره می برد. 6- افراد با سطح روحی متفاوت، سازگاری کمتری با هم، داشته و به هر میزان، فاصله سطح روحی آنها افزایش یابد، میزان این ناسازگاری نیز، بیشتر خواهد شد. حتی افراد با سطح روحی یکسان، ممکن است به دلیل تفاوت در میزان علاقه شان به رشد روحی یا به علت تفاوت در تمرکزشان در حوزه رشد فردی یا اجتماعی، دچار ناسازگاری گردند. 7- دستیابی به قدرت کیهانی. 8- کسب حمایت الهی در حفظ فرد از انرژیهای منفی؛ چیزی که اشخاص با سطح روحی 20 تا 30 درصد، فاقد آن هستند و به راحتی، تحت حملات انرژیهای منفی، قرار می گیرند.

اکثریت جمعیت دنیا را افراد با سطح روحی 20 تا 29 درصد، تشکیل می دهند. در حال حاضر، دنیا شاهد مشکلات فراوانیست؛ از مشکلات شخصی - مثل مشکلات زناشوئی، اعتیاد و ... - گرفته تا مشکلات اجتماعی یا در سطحی گسترده تر، مشکلات میان کشورها؛ از جمله بلایای طبیعی، جنگها، خشونتهای رایج و ... . این وضعیت به دلیل پائین بودن سطح روحی مردم و نیز، رهبرانشان است و تنها زمانی قابل حل است که انسانها با در پیش گرفتن تمرینات روحی مناسب، به رشد روحی مطلوب، دست یابند.

تعداد راههای رسیدن به خداوند به تعداد آدمهای روی زمین، است و این به دلیل تفاوتهای موجود میان انسانهاست؛ اما چهار مسیر کلی برای رسیدن به خدا، وجود دارد که سالکان می توانند به تناسب وضعیت خود، یکی از آنها را برگزینند: 1- مسیر عمل؛ به طور مثال فرد سالک در این مسیر، با اعمال نیک؛ مثل کمک به نیازمندان، احداث بیمارستان، مدرسه و ...، به تمرین روحی، می پردازد. 2- مسیر دانش که در آن، شخص به مطالعه و کسب دانش از کتابهای مختلف روحی و مقدس، دست می زند. 3- مسیر وقف که سالک با پرداختن به یک مذهب خاص و مراسم عبادی آن، به رشد روحی، دست می یابد. 4- مسیر ذکر نام خداوند که با ذکر نام خدا، بر اساس مذهبی که فرد با آن، متولد شده است، انجام می گیرد. 5- مسیر محبت به گورو یا استاد. 

« گورو » به فردی با سطح روحی بالای 70 درصد، گفته می شود که تفاوتهائی با « قدیس » که دارای سطح روحی یکسانی با هم، هستند، دارند. از ویژگیهای قدیسان، تلاش برای رشد روحی خود و نیز، کمک به دیگران، جهت ارتقاء سطح روحیشان، می باشد؛ حال آنکه گورو مسئولیت کامل هدایت سالکان را تا رسیدنشان به آزادی کامل، بر عهده می گیرد. همچنین، میزان قربانی کردن، خدمت رسانی به حقیقت مطلق و میزان متون نوشته شده در رابطه با علوم روحی، در گوروها بیشتر از قدیسان، مشاهده می شود. قدیسان در متون نوشتاری خود، بیشتر به بیان تجربیات روحی خود، پرداخته؛ حال آنکه گوروها بیشتر به هدایت روحی انسانها، اشاره می نمایند. به علاوه، با رسیدن به سطح روحی 70 درصد، گوروها به دلیل مداومت در مأموریت خود که بالا بردن سطح روحی شاگردانشان است، سریعتر به سطوح بالاتر دست پیدا می کنند؛ حال آنکه قدیسها به علت آنکه بیشتر به یاری رساندن به هوادارانشان، در امور دنیویشان، می پردازند، سرعت کمتری در رشد روحی، خواهند داشت. گوروها تلاش زیادی در نهی افراد از کارهای منفی، ندارند؛ بلکه تمرکز آنها در ارتقاء روح افراد، است. بدین طریق و با بالا رفتن سطح روحی اشخاص، آنها خود متوجه عیوب شخصیتی و معایب دیگر خود شده و سعی در رفع آنها، می نمایند.

ممکن است شخص سرآسیمه، به دنبال یافتن فردی به عنوان استاد، به همه جا، سرک بکشد؛ اما از آنجائی که فرد با سطح روحی کمتر از 70 درصد، قادر به شناسائی استادان واقعی از استادان فریبکار، نیست، باید خود به تنهائی، به تمرینات روحی، پرداخته تا با افزایش سطح روحی، دست یافتن به حس ششم پیشرفته و سطح روحی 55 درصد، خود توان شناسائی استاد واقعی را پیدا کند؛ اما اگر شخص با کسب این توانائی، به استادی در این زمینه هم، دست یابد، باید به جای وابسته شدن به شکل فیزیکی استاد، به شناسائی و پیروی از قواعد، بپردازد؛ در غیر این صورت، از نظر زمانی و مکانی، محدود شده و به جای آموختن از کل هستی، متکی به استاد، می گردد. البته استادان نیرنگ باز نشانه هائی دارند که می توان از میان آنها، به تحقیر کردن مردم، ناچیز شمردن آنها، وابستگیشان به زن و ثروت، ترغیب شاگردان به وابستگی به آنها، میل به شهرت و تلاش برای خودنمائی، اشاره کرد. همچنین، یک گورو هیچ گاه، شخص را از پیروی از مذهب خود، بازنمی دارد؛ بلکه اصول کلی الهی را که زیربنای همه مذاهب می باشند به آنها، منتقل می سازد.

با انجام تمرینات روحی و همزمان با آن، افزایش سطح روحی سالکان، خداوند تجربیات روحی خاصی را به عنوان نشانه، در مسیر آنها، قرار می دهد تا بدین وسیله، متوجه رشد روحیشان گردند. این یکی از روشهای خداوند برای هدایت بندگان، است. تجربیات روحی به دو صورت، قابل مشاهده هستند: 1- تجربیاتی که توسط حواس پنجگانه، ذهن یا هوش، قابل حس می باشند؛ اما منشاء آنها غیرقابل تشخیص و ماوراء طبیعت است. به طور مثال، حرکت کردن اشیاء بدون اینکه منشاء آن قابل دیدن باشد. در این حالت، همه اشخاص - چه با حس ششم پیشرفته و چه افراد عادی - توانائی مشاهده حرکت شیء را دارند. 2- تجربیاتی که توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش فیزیکی، قابل درک نیستند؛ ولی از طریق حواس پنجگانه، ذهن و هوش سطح اتری، قابل حس می باشند؛ مثل حس بوئی خوشایند یا ناخوشایند که منشاء آن مشخص نیست. این بو فقط توسط فرد دارای حس ششم پیشرفته، درک می شود و افراد عادی اطراف شخص، توانائی حس آن را ندارند. افراد سالکی که شاهد این گونه تجربیات هستند به وسیله آنها، از درست بودن مسیر خود، مطمئن شده و به ادامه راه، ترغیب می گردند.

باید به خاطر داشت هر چیزی زمانی دارد و برای تمرینات روحی نیز، زمانی است. در هر دوره ای از زندگی ( جهت آشنائی با دوره های مختلف حیات، به مقاله « تحقیقات روحی در رابطه با سن جهان و سرنوشت نهائی آن »، مراجعه فرمائید. )، تمرینات روحی مناسب آن دوره باید اتخاذ گردد. به طور نمونه، در دوره اول؛ « ساتیایوگ »، مسیر کسب دانش مسیر مناسب مردم آن زمان بود؛ چرا که با داشتن سطح روحی 80 درصد، توانائی مطالعه متون روحی و مقدس و درک صحیح آنها را به تنهائی، داشتند؛ حال آنکه در دوره دوم؛ « ترتایوگ »، انسانها با کاهش 10 درصدی سطح روحی، توانائی رشد روحی از طریق مسیر کسب دانش را از دست داده؛ ولی هنوز توانائی تحمل ریاضتها و انجام تمرینات مدیتیشن را دارا بودند. پس، راه مناسب آنها مسیر ریاضت و انجام تمرینات مدیتیشن بود. در دوره « دواپاریوگ »، باز هم، سطح روحی آنها کاهش یافته و به 50 درصد، رسید. بدین ترتیب، توانائی آنها در ریاضت کشیدن و انجام تمرینات مدیتیشن نیز، از دست رفت و از آن پس، برای رشد روحی، باید به مراسم عبادی، می پرداختند. با اینکه این مراسم بسیار وقت گیر و طاقت فرسا بودند؛ اما از آنجائی که مردم آن دوران به قدر کافی، ذهنی مذهبی داشتند، قادر بودند زمان و هزینه زیادی را صرف آنها نمایند. در عصر جدید که « کالیوگ » نام داشته و به دوره « جنگ و نزاع »، معروف است، سطح روحی انسانها به 20 درصد، تنزل یافته و به همین دلیل، خداوند برای رشد روحی انسانها، روش ذکرگوئی، از بین بردن عیوب شخصیتی و منیت را مقرر کرده است. در واقع، ذکرگوئی همراه با تمرکز و احساس روحی نسبت به خداوند و در تمام طول روز، نیازمند سطح روحی بالائیست که با کار سخت، کاهش عیوب شخصیتی و منیت فرد، به دست می آید. 

تأثیرات منفی گوشتخواری بر سلامت روحی انسان

 

بحثهای گسترده ای در رابطه با مقایسه رژیم گیاهخواری و غیرگیاهی، وجود دارد و طرفداران هر دو دسته در حمایت از نگرش خود، به منافع حاصل از آنها، اشاره می کنند. با این حال، شاهد هستیم هر روزه، افراد بیشتری در سراسر دنیا، به سمت گیاهخواری، متمایل می گردند. غذاها نیز مانند هر موجود زنده یا غیرزنده ای که در این دنیا، وجود دارند، از اجزاء پایه هستی « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، تشکیل شده اند. ( برای آگاهی از اجزاء پایه هستی « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، به مقاله « اثرات مخرب استفاده از رنگ  سیاه، بر رشد معنوی افراد »، مراجعه فرمائید. ) نسبت این اجزاء بر اساس نوع غذا - اینکه گیاهی باشد یا غیرگیاهی - متفاوت است. جزء « ساتوا » باعث خلوص، پاکی و دانش شده؛ حال آنکه جزء « تاما » جهالت، نادانی و سکون را به فرد، انتقال می دهد. غذاهای دارای سطح بالاتر « ساتوا » قادرند فرد را در سفر روحیش، یاری رسانده؛ اما غذاهای با جزء « تاما »ی بالا، به از بین بردن یا مانع ایجاد کردن بر سر راه سفر معنوی افراد، تمایل دارند. حتی غذاهای موجود در یک طبقه نیز، از نقطه نظر میزان عناصر « ساتوا »، « راجا » و « تاما »ی موجود در خود، با یکدیگر، فرق می کنند. به طور مثال، ماهی که در طبقه بندی غذاهای غیرگیاهی، قرار دارد جزء « تاما »ی کمتری نسبت به گوشت قرمز و سفید، دارد. این مسئله در رابطه با گوشت گوسفند و گوشت مرغ نیز، صادق است.

میزان جزء « ساتوا » در غذاهای گیاهی و غیرگیاهی، به ترتیب 10 و 8 درصد، میزان جزء « راجا » به ترتیب، 20 و 17 درصد و مقدار جزء « تاما » به ترتیب، 70 و 75 درصد می باشد. دلیل بالا بودن جزء « تاما » در گوشت حیوانات، پس از مرگشان، میزان رنجیست که آنها هنگام مردن، متحمل می گردند. همچنین، افکار خشم آلود و مربوط به انتقامی که این حیوانات نسبت به انسانها، هنگام مرگشان، دارند نسبت به گیاهان، بالاتر است؛ چرا که گیاهان در مقایسه با حیوانات، دارای ذهن و هوش ناقصتری می باشند. اینها خود باعث بالا رفتن جزء « تاما » در گوشت حیوانات، خواهد شد.

نوع رفتارهائی که افراد قبل از کشتن حیوانات، نسبت به آنها، نشان می دهند در افزایش یا کاهش جزء « تاما »ی آنها، مؤثر است. در مراکز نگهداری و پرورش حیوانات اهلی سراسر دنیا، به حیوانات، اغلب به چشم کالائی مصرفی، نگریسته می شود که تنها، جهت سودی که با خود، به همراه دارند، نگاهداری می شوند. این نگرش منجر به نوعی بی رحمی رسمی نسبت به حیوانات، نابودی محیط زیست، تهی شدن منابع و ذخایر طبیعی و به خطر افتادن سلامت انسانها و حیوانات، خواهد شد. از دیدگاه روحی، کشتار و بدرفتاری با حیوانات، گناه محسوب می گردد. قصابها و افرادی که در کشتارگاهها، مشغول به کارند 50 درصد گناه کشتن حیوانات را بر عهده داشته و آنهائی که به خوردن گوشت آنها، می پردازند نیز، 50 درصد باقیمانده را متحمل می شوند.

حتی گیاهان نیز، زمانی که قسمتی از بدن آنها، جدا می گردد، درد را تجربه می کنند؛ اما این درد نسبت به دردی که حیوانات درک می نمایند، کمتر است و این به دلیل نقص ذهن و هوش گیاهان در مقایسه با حیوانات، می باشد. لیکن، چیدن میوه یا سبزی رسیده یا افتادن آنها از درخت، موجب ایجاد حس درد، نخواهد شد.

به علاوه، شکل طبخ گوشت در افزایش یا کاهش جزء « تاما »ی موجود در آن، نقش دارد. افرادی که تمایل به خوردن گوشتهای نیم پز دارند، بیشتر توسط انرژیهای منفی، تحت تأثیر قرار می گیرند؛ در صورتی که گوشتی که کاملا پخته شده در مقایسه با گوشتهای نیم پز یا متوسط، جزء « تاما »ی کمتری دارد. علت آن است که ارواح علاقه شدیدی به گوشتهای نیم پز، از خود نشان می دهند.

مدت زمانی که طول می کشد تأثیر غذای دارای جزء بالای « تاما » در فرد، کاهش یافته و از بین برود در افراد مختلف، متفاوت است. به طور مثال، فردی که دارای سطح روحی متوسطی است در صورتی که رژیم گوشتخواری خود را به یک باره، قطع کرده و شروع به گیاهخواری، نماید، 30 سال طول می کشد تا بتواند بر تأثیرات حاصل از غذاهای با جزء « تاما »ی بالا، غلبه کند. همچنین، اگر فردی که به تمرینات روحی، می پردازد رژیم گوشتخواری خود را ناگهان متوقف نموده و به گیاهخواری، بپردازد، 5 سال لازم است تا کاملا بر تأثیرات رژیم غذائی سابقش، غالب گردد؛ اما در صورتی که وی رژیم گوشتخواریش را به تدریج، قطع کند، به دو برابر این میزان؛ یعنی 10 سال زمان، احتیاج دارد.

برخی گمان می کنند انسانها به واسطه داشتن دندانهائی سگ مانند - دندانهائی که برای پاره کردن غذا، مورد استفاده قرار می گیرند -، در طبقه موجودات گوشتخوار، رده بندی می شوند. این مثل این است که بگوئیم چون انسانها دارای ناخن هستند، بنابراین، باید همانند حیوانات دیگر، بر بدن دیگران، خراش ایجاد کنند. از دیدگاه روحی، هدف زندگی انسانها کسب معرفت خداوند می باشد. تفاوت کلیدی موجود میان انسانها و حیوانات ذهن و هوش پیشرفته انسانهاست که می توانند به سمت فعالیتهای ساتویک و در نهایت، شناخت خداوند، سوق داده شوند. توصیه می شود انسانها به تقلید کردن آن چه که حیوانات گوشتخوار انجام داده یا تناول می کنند، نپردازند. 

پیاز و سیر با اینکه جزء غذاهای گیاهی، طبقه بندی می شوند؛ جزء « راجا »ی بسیار بالائی دارند. اینکه این مواد غذائی به عنوان مواد اشتهاآور، مورد استفاده قرار می گیرند، به دلیل جزء « راجا »ی موجود در آنهاست. اشخاصی که به طور متوسط ( 4 تا 5 ساعت در روز ) یا به میزان زیاد ( 10 تا 12 ساعت در روز )، به تمرینات روحی، دست می زنند با به دست آوردن جزء « ساتوا » - از طریق تمرینات روحی - به سرعت، بر جزء « راجا »ی افرایش یافته درونشان، غلبه می کنند. شیر گاو نیز، جزء غذاهای ساتویک بوده؛ ولی فرآورده های حاصل از آن؛ از جمله کشک و کره، جزء « ساتوا »ی کمتری دارند. آن فرآورده هائی که از طریق فرایند فاسد کردن شیر، حاصل می گردند؛ مثل پنیر، جزء « ساتوا » ی بسیار پائین و جزء « تاما »ی بسیار بالائی پیدا می کنند.

انسانها برای شناخت خدا، باید از سه جزء پایه هستی، سبقت جسته و از آنها، فراتر روند. این کار مستلزم این است که از طریق تمرینات روحی، بر خواسته ها و ناخواستنیهای خود، فائق آید؛ چرا که آنها هم، از این اجزاء، تشکیل شده اند. اشخاصی که به سطح روحی 60 درصد، رسیده اند مصرف غذاهای گیاهی و غیرگیاهی تأثیری در افزایش یا کاهش این اجزاء در آنها، نخواهد داشت؛ اما بسیار مهم است که آنها نیز، از مصرف غذاهای غیرگیاهی، خودداری نمایند؛ چرا که نتایج حاصله از تمرینات روحیشان، صرف مبارزه و خنثی کردن گناه انجام یافته - مصرف غذاهای گوشتی - خواهد شد. در کل، اشخاصی که از نظر روحی، به رشد رسیده اند بیشتر ساتویک می شوند که این مسئله آنها را نسبت به غذاهای غیرگیاهی که دارای جزء غالب « تاما » هستند، حساس ساخته و سبب پرهیز خود به خودی آنها از این گونه مواد غذائی، می گردد.

در صورتی که پرهیز از غذاهای غیرگیاهی، برای فردی مقدور نیست، توصیه می شود حداقل، از مصرف آنها در زمانهائی خاص؛ مثل طلوع و غروب آفتاب، در طی ماه یا خورشید گرفتگی، شبها، دو روز قبل و بعد از ماه کامل و ماه نو، خودداری نماید؛ چرا که در این مواقع، ارواح فعالتر شده و از « راجا - تاما »ی افزایش یافته در اشخاص و محیط، نهایت استفاده را خواهند برد. ( جهت آشنائی بیشتر با این موضوع، به مقاله « تأثیرات ماه و خورشید بر ابعاد مختلف فیزیکی و روحی انسانها »، مراجعه شود. ) 

اثرات جانبی مصرف الکل و تمرین روحی سه مرحله ای برای غلبه بر اعتیاد به آن

 

یکی از نوشیدنیهای دارای جزء بالای « تاما » الکل است که انرژیهای سیاه محیط را به شدت، جذب می کند. ( جهت آشنائی با اجزاء پایه هستی « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، به مقاله « اثرات مخرب استفاده از رنگ سیاه، بر رشد معنوی افراد »، مراجعه شود. ) با نوشیدن الکل، این انرزیهای سیاه وارد بدن فرد، شده و حلقه ای از انرژیهای سیاه در اطراف ذهن فرد، تشکیل می گردد که این حالت، فرد را بیشتر مستعد حمله توسط ارواح یا اجداد درگذشته، می سازد. انسانها تا زمان حیاتشان در این دنیا، فرصت دارند خود را از رفتارهای اعتیادگونه مختلف؛ از جمله مصرف الکل، رهائی بخشند. در غیر این صورت، پس از مرگ، علاقه آنها به ادامه رفتارهای قبلیشان، در مرکز علاقه ها و تمایلات در ذهن ناخودگاه، باقی مانده و آنها تلاش می کنند با تحت تسخیر قرار دادن افراد دیگر، به ارضاء تمایلات خود، بپردازند. افرادی که علاقه به مصرف الکل داشته و به مصرف آن، می پردازند با ایجاد حلقه های انرژیهای منفی در اطراف ذهن خود، شرایط را برای این گونه ارواح، آسان می سازند. آنها نه تنها از طریق این افراد، به ادامه رفتارهای اعتیادی خود، می پردازند؛ بلکه آنها را به رفتارهای خشونت آمیز علیه خانواده و جامعه، تشویق می نمایند و به این ترتیب، نظم موجود در خانه و جامعه را از میان می برند.

اعتیاد به شکل نابهنجار استفاده از مواد که منجر به اختلالات و مشکلات مهم کلینیکی، شده و سه یا بیشتر از سه مورد از موارد ذیل را که در یک دوره زمانی 12 ماهه، به طول می انجامد، شامل می شود اطلاق می گردد: 1- مواد اغلب اوقات، به مقادیر زیاد یا برای مدتی بیش از زمان مشخص شده، مصرف گردد. 2- تمایلی شدید؛ ولی تلاشی ناموفق برای قطع یا کنترل مصرف مواد. 3- صرف زمان فراوان جهت فعالیتهای لازم برای به دست آوردن مواد؛ مثل ملاقات کردن پزشکان متعدد یا مسافتهائی طولانی را رانندگی کردن و ...، استفاده از مواد؛ مانند کشیدن سیگار به صورت متوالی و نیز، انتظار برای از بین رفتن اثرات ناشی از مصرف آن. 4- رها کردن یا کاهش فعالیتهای مهم اجتماعی، شغلی و ... به دلیل سوء مصرف مواد. 5- ادامه دادن به مصرف مواد؛ علیرغم علم به این موضوع که استفاده از آن، باعث ایجاد یا افزایش مشکلات روانی، فیزیکی و ... خواهد شد

اعتیاد به شکلهای متفاوتی در دنیا، مشاهده می شود؛ ولی 5 شکل رایجتر آن در ایالات متحده آمریکا، اعتیاد به الکل، کشیدن سیگار، مصرف مواد مخدر، پرخوری و قماربازی می باشد که سالانه هزینه های هنگفتی را به صورت هزینه های درمانی و از دست دادن عملکرد شغلی و ...، بر دولت و جامعه آمریکا، تحمیل می کند. مصرف الکل عامل 30 درصد تجاوزات جنسی، 33 درصد سرقت از منازل و 50 درصد جنایات خیابانی در انگلستان، می باشد. همچنین، یک مورد از هشت فوت در افراد زیر 25 سال استرالیا، مرتبط با مصرف الکل، است. اینها تنها گوشه ای از تأثیرات مرگبار سوء مصرف مواد و اعتیاد را، در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی، نشان می دهند. بر اساس آمارهای منتشر شده، نرخ موفقیت در ترک اعتیاد - در شکلهای مختلف آن - بسیار پائین و بازگشت به اعتیاد پس از ترک آن، بسیار بالاست.

هدف از زندگی، کامل کردن سرنوشت و رشد روحی انسانها جهت شناخت خداوند، می باشد. افراد معتاد زمان، پول و انرژی خود را هدر داده و آن را صرف اعتیاد خود می نمایند که این مسئله سبب دور نگاه داشتن آنها از هدف اصلی زندگی، می شود. دولتهای مختلف سرتاسر دنیا، سالانه بودجه های زیادی را به مبارزه با اعتیاد، اختصاص می دهند؛ با این وجود، موفقیتی در این باره، حاصل نشده است. به همین جهت، خانواده ها و جامعه نیز، باید در این چالش، سهیم گردند. اگر جامعه در راه رشد روحی خود، گام بردارد، جهان مکان بسیار متفاوتی نسبت به دنیای فعلی، خواهد بود.

بر خلاف بسیاری از بیماریهای رایج؛ از جمله مرض سل که دلیل مشخص ( میکروب ) و شیوه درمانی تعیین شده ای برای درمان آن، وجود دارد، هیچ اتفاق نظری در رابطه با دلائل اعتیاد و شیوه های درمانی آن، در دست نیست. بر اساس یک تحقیق، بیش از 43 تئوری در رابطه با دلائل اعتیاد به مواد شیمیائی و حداقل 15 روش برای درمان آن، وجود دارد. همین مسئله باعث بروز مشکلاتی در علوم مدرن، در پیشگیری و درمان اعتیاد به انواع رفتارهای اعتیادگونه، شده است؛ اما وسعت جهان شناخته شده در مقابل بعد روحی نامرئی، یک به بی نهایت است. بر اساس تحقیقات روحی انجام گرفته توسط افراد دارای حس ششم پیشرفته، مشخص شد 40 درصد مشکلات اعتیاد به دلائل روحی؛ از جمله تسخیرشدگی توسط ارواح یا اجداد درگذشته ای که سعی در ارضاء تمایلات خود به مواد یا فعالیتهای اعتیادآور، از طریق افراد معتاد، دارند، برمی گردد. البته این میزان به طرز قابل ملاحظه ای، قابل افزایش است؛ چرا که این امکان وجود دارد عامل به وجودآورنده اعتیاد در ابتداء، دلائل روانی یا فیزیکی بوده؛ ولی در ادامه، نیروهای منفی موجود از این نقطه ضعف شخص، استفاده برده و فرد را تحت تأثیر قرار دهند. 30 درصد دیگر اعتیادها، به دلیل وابستگی فیزیکی و 30 درصد باقیمانده نیز، به دلائل روانی یا منیت شخص، می باشد. از آنجائی که علت درصد بالائی از موارد اعتیاد را دلائل روحی تشکیل داده و از طرفی، در پیشگیری و درمان آن، تنها به جنبه فیزیکی و روانی قضیه، پرداخته می شود، موفقیت حاصل از چالشهای انجام گرفته برای مقابله با این موضوع، بسیار پائین است. در نتیجه، برای رسیدن به هدف، توجه به درمانهای روحی، از اهمیتی خاص، برخوردار است.

دلائل روحی اعتیاد از قرار ذیل، هستند: 1- سرنوشت: اعمال انسانها یا خارج از کنترل و تحت تأثیر تقدیر و یا کاملا تحت اختیارشان، می باشد. در دوره فعلی، 65 درصد اعمال ما مقدر شده و 35 درصد باقیمانده نیز، با اراده، انجام می گیرند. در مورد اعتیاد، عامل تقدیر سهم بالائی را در برمی گیرد؛ چرا که حوادث دخیل در شکل گرفتن آن؛ از جمله تولد، حوادث مهم زندگی و مرگ، 100 درصد از قبل، مقدر گشته اند. تشخیص اینکه اعتیاد یک شخص از تقدیر وی، ناشی می شود یا خیر تنها توسط قدیس یا فردی با حس ششم پیشرفته، قابل درک است. ممکن است سرنوشت این طور برای فرد، رقم خورده باشد که از طریق اعتیاد و وابستگی به عملی، درد ناشی از آن یا زندگی پائینتر از سطح استانداردی را تجربه کند. 2- گناهان: یک فرد معتاد احتمال دارد در زندگی، نسبت به کارهای ثواب، گناهان بیشتری را مرتکب شده باشد و در نتیجه، برای جبران گناهان خود، مجبور خواهد بود دردها و مشکلات حاصل از اعتیاد را تحمل نماید. 3- اجداد درگذشته: ممکن است افراد اجداد درگذشته ای داشته باشند که در زمان حیاتشان روی زمین، به ماده یا فعالیتی، اعتیاد داشته اند. برخی از بازماندگان این اجداد درگذشته، حساب بده - بستان بالائی با آنها، دارند. آنها که اکنون، صاحب جسم اتری هستند و نه فیزیکی که بتوانند با آن، به ارضاء تمایلات خود، بپردازند، از حساب بده - بستان میان خود، بهره برده و با واسط قرار دادن بازماندگان خود، به مصرف مواد و کسب لذت ناشی از آن، می پردازند. 4- زمان: اوقاتی در زندگی افراد، وجود دارند که فرد از لحاظ روحی، بیشتر مستعد ابتلاء به اعتیاد، می گردد؛ به طور مثال، زمانی که شخص تمرینات روحی خود را کنار گذاشته، گناهان بیشتری را مرتکب شده یا منیت بالاتری دارد. 5- رشد روحی اشخاص: افراد دارای سطح روحی پائین استعداد بیشتری دارند که مورد حمله ارواح، قرار گیرند. بسیار نادر است شخصی تمرینات روحی مستمر و مطابق شش اصل اساسی تمرینات روحی را انجام داده و معتاد شود. 6- علاقه و میل به اعتیاد: فردی که علاقه شدیدی به یک ماده یا عمل اعتیادآور، دارد بیشتر مستعد تسخیرشدگی توسط ارواح، می باشد. 7- سطح روحی والدین: به هر میزان سطح روحی والدین بالاتر باشد، کمتر احتمال دارد جنین هنگام برقراری رابطه یا حاملگی، تحت تأثیر انرژیهای منفی واقع شود.

طبق تحقیقات روحی صورت گرفته، تقریبا تمامی تسخیرشدگیهائی که توسط ارواح، جهت ابتلاء فرد به اعتیاد، ایجاد می شوند از دوره جنینی، آغاز می گردند. احتمال بسیار کمی وجود دارد ارواح در دوره بزرگسالی، فردی را به سمت اعتیاد، سوق دهند. علت آن است که در دوره جنینی، فرد بیشتر مستعد حملات ارواح می باشد. به هر میزان سطح روحی والدین یا جنین پائین باشد، راحت تر تحت تأثیر حملات ارواح یا اجداد درگذشته قرار می گیرند. شیوه تحت تأثیر قرار دادن فرد از دوره جنینی، جهت سوق دادن وی به سمت اعتیاد، از قرار ذیل، می باشد:

مرحله اول: حتی قبل از بارداری؛ یعنی زمانی که والدین فرد در حال برقراری رابطه، هستند، جسم اتری اجداد درگذشته یا ارواح از طریق واژن، وارد شده و کل رحم را با انرژیهای سیاه، بارور می سازند. فرایند ترکیب شدن اسپرماتوزوئید و تخمک نیز، با انرژی سیاه، پوشیده است. هر چه سطح روحی والدین بالا باشد، امکان تحت تأثیر قرار گرفتن جنین کاهش می یابد. تمرینات روحی مداوم و دعا قبل از رابطه و در صورت امکان، در زمان برقراری رابطه، به کاهش تأثیرات انرژیهای منفی موجود، کمک می کند. برای مثال، فرد می تواند به ذکر این دعاها، بپردازد: « خدایا! در صورتی که رابطه امروز به بارداری، منجر می شود، این بارداری را با لطف خود، از هر گونه حملات ارواح، حفظ بفرما. این بارداری را ساتویک قرار بده. » حتی اگر فرصت دعا کردن قبل یا در طی رابطه، از دست رفته و حاملگی روی داده است، والدین هنوز می توانند کف دست را روی شکم، گذاشته و به این شکل، دعا کنند: « خدایا! لطفا این کودک را زمانی که به شکل جنین، است با تأثیرات ذکرگوئی، مورد لطف خود قرار بده. لطفا سپری محافظتی از انرژی الهی خود، برای این کودک، ایجاد کن و اجازه فرما زمانی که درون من، مشغول نفس کشیدن در بعد روحی، است، در آگاهی الهی، تنفس کند. » و این کار را به صورت مداوم، در سرتاسر دوران حاملگی، انجام دهند.

مرحله دوم: جسم اتری ارواح یا اجداد درگذشته شبکه ای از رشته های انرژیهای منفی را در سرتاسر رحم، می گسترانند. به این ترتیب، جنین قبل از اینکه رشد کند، به دام می افتد.

مرحله سوم: در هنگام رشد جنین، زمانی که سلولهای ذهنی ای که فرد را در مقابل افعال مضر، محافظت می کنند در حال رشد هستند، این ارواح یا اجداد درگذشته وارد عمل شده و بذرهای افکار اعتیاد را در وی، می کارند. به این صورت، جنین با فکر اعتیاد، بزرگ می شود.

مرحله چهارم: با رشد بیشتر جنین، جسم اتری ارواح یا اجداد درگذشته با جسم جنین، یکی شده و وی را کاملا تحت تسخیر قرار می دهند. در نتیجه، برخی در سنین بسیار پائین، به اعتیاد، روی می آورند. البته این بدان معنی نیست که ارواح یا اجداد درگذشته 15 تا 20 سال انتظار می کشند تا فرد رشد کرده و سپس، از طریق وی، به ارضاء تمایلاتشان، بپردازند؛ بلکه این مسئله شبیه مردیست که آپارتمانها و ویلاهای متعددی را در جاهای مختلف دنیا، خریداری کرده و گر چه ممکن است سالها حتی به آنها، سر هم نزند؛ اما این کار فکر وی را آسوده می سازد تا در صورت نیاز، از آنها استفاده کند. ارواح یا اجداد درگذشته نیز به همین ترتیب، جنین را تسخیر کرده و تا هنگامی که فرد به سن خاصی، برسد، از افراد دیگر، برای رفع نیازهای خود، بهره برداری می کنند. 

از آنجائی که درصد بالائی از اعتیادها منشاء روحی دارند، معالجه آنها نیز، نیازمند درمانهای روحی می باشد. البته باید در کنار آن، به درمانهای مرسوم فیزیکی و روانی نیز، ادامه داد. هر چقدر جزء « ساتوا » در فرد، بیشتر شده و جزء « راجا - تاما »ی وی کاهش یابد، امکان اینکه شخص به سمت تاریکی، جهالت و رفتارهای مضر، حرکت کند کمتر است و این حالت با انجام تمرینات روحی مستمر و مطابق شش اصل اساسی تمرینات روحی، به دست می آید. در اینجا، یک برنامه درمانی روحی سه مرحله ای ارائه شده است که بر پایه تمرینات روحی مستمر؛ به عنوان ابزار اصلی این شیوه، می باشد. به خاطر داشته باشید نیازی به ترک فعل اعتیادآور خود در مراحل اولیه درمان روحی، نیست.

1- ذکر « اوم نامو باگاوات واسودوایا » برای 2 و نیم ساعت. 2- ذکر « سری گورودو داتا » برای 1 و نیم ساعت. 3- قرار دادن پاها داخل تشتی از آب و نمک به مدت 15 دقیقه. این تمرین باید به صورت مستمر و روزانه، پیگیری شود. فرد می تواند جهت راحتی، با چند دقیقه ذکرگوئی در روز، آغاز و به تدریج، میزان آن را بیشتر کرده تا به مقدار ذکر شده در بالا، برسد. چند هفته تا چند ماه نیاز است تا فرد به نتیجه مطلوب، دست یابد؛ اما امکان دارد این زمان طولانیتر شود؛ ولی آن چه که به دست می آید پایدارتر است. تمرینات روحی نه تنها برای غلبه بر اعتیاد، مفید می باشد؛ بلکه در همه جنبه های زندگی نیز، تأثیرگذار است.  برخی منافع آن به شرح ذیل، می باشد: 1- شرایط روانی متوازن. 2- تحمل بالای درد. 3- رشد شخصیتی. 4- مصونیت در مقابل سرنوشت و تقدیر. 5- خیر و برکت. 6- آزادی از چرخه تولد و مرگ. همگام با تمرینات، فرد می تواند شروع به کنار گذاشتن مواد به شکل تدریجی، نماید. در پایان، خاطر نشان می گردد استفاده از هر ذکری که کمک کننده است، امکانپذیر می باشد. 

فوائد استفاده از آب مقدس، در پاکسازی فرد و محیط

 

آب مقدس آبیست که آگاهی الهی توسط روشهای مختلفی، در آن، فعال شده و از آن، می توان جهت ایجاد انرژیهای مثبت و جلوگیری از ورود انرژیهای سیاه - در صورتی که فرد هنوز درگیر مشکل حاصل از انرژیهای سیاه، نشده است - استفاده کرد. همچنین، چنانچه شخص تحت تأثیر انرژیهای منفی واقع شده، آب مقدس در از بین بردن انرژیهای سیاه موجود در فرد و محیط، مفید است.

برای تهیه آب مقدس، روشهای متفاوتی وجود دارد: 1- اضافه کردن خاکستر مقدس حاصل از سوختن عود به آب. ( جهت آگاهی از چگونگی تهیه خاکستر مقدس، می توانید به مقاله « روشن کردن عود و فوائد آن  در پاکسازی فرد و محیط » مراجعه فرمائید. ) 2- شارژ کردن آب با ذکر نام خداوند. 3- افزودن خاک مقدس که عبارت از خاک به دست آمده از مکانیست که قدیسی با درجه روحی بسیار بالا، در آن، زندگی کرده است. 4- برکت دادن به آب که تنها می تواند به وسیله افراد با سطح روحی بالاتر از 50 درصد، تهیه شود. اشخاص با سطح روحی کمتر از این میزان، دارای توانائی اندک یا فاقد قدرت لازم برای افزایش آگاهی الهی در آب، هستند.

تهیه آب مقدس با استفاده از روشهای اضافه کردن خاکستر مقدس حاصل از عود و شارژ کردن آب توسط ذکر نام خداوند، در دسترسترین روشهای موجود می باشند. جهت شارژ کردن آب با بهره گیری از روش افزودن خاکستر مقدس، می توان با دعا کردن، آغاز نمود؛ به نحوی که از خداوند، درخواست شود خاکستر عودها آن جنبه الوهیتی را که توسط عطر موجود در آنها، جذب نموده فعال و آب را از آن، غنی سازد. سپس، با استفاده از دست راست، مقداری از خاکستر عودها را از ظرف ذخیره سازی آنها، برداشته و به آب، بیفزائید. به محض افزودن خاکستر عودها به آب، آب از نظر روحی، شارژ شده و اکنون، می توان از آن، به عنوان « آب مقدس »، جهت شفادهی روحی، بهره برد. اینکه برای تهیه آب مقدس به این روش، به چه میزان خاکستر نیاز داریم، باید به میزان آب مقدسی که مورد نیاز است، توجه کرد. به طور مثال، برای تهیه یک لیوان آب مقدس، یک سر انگشت خاکستر عود کافیست؛ ولی برای آماده کردن یک سطل آب مقدس، یک چهارم قاشق چایخوری از آن، مورد نیاز می باشد. ممکن است برای فرد، این سؤال پیش بیاید که چرا برای افزودن خاکستر عودها به آب، باید از دست راست، استفاده کرد. این بدان دلیل است که دست راست با کانال خورشیدی سیستم انرژی روحی بدن؛ « کوندالینی »، در ارتباط است و به همین جهت، انرژی روحی بیشتری در دست راست، جریان داشته و دست فعالتری می باشد.

جهت تهیه آب مقدس به روش ذکر نام خداوند، به یک لیوان آب احتیاج است. ابتداء دعا کرده خداوند برای ذکر نام خدا با حداکثر تمرکز و قدرت وقف ممکن، به شما، یاری رسانده و همچنین، انرژیهای مثبت حاصل از ذکر نام خدا، آب را از آگاهی الهی، غنی سازد. سپس، کف دست راست خود را روی لبه لیوان، قرار داده، چشمان خود را بسته و شروع به ذکر نام خداوند، با حداکثر تمرکز و قدرت وقف ممکن، نمائید و این کار را 3 تا 6 دقیقه ادامه دهید. در نهایت، آب جهت استفاده به عنوان « آب مقدس »، آماده است.

میزان سودمندی آب مقدس، به میزان آگاهی الهی ایجاد شده در آن، بستگی دارد و مقدار آگاهی الهی ایجاد شده در آن نیز، به سطح روحی فردی که به این کار - افزودن خاکستر مقدس به آب یا شارژ کردن آن با ذکر نام خداوند - می پردازد، وابسته است. در صورتی که شخص سطح روحی زیر 50 درصد، داشته باشد، آب مقدس تهیه شده توان روحی لازم و کافی را ندارد. از آنجائی که بیش از 80 درصد جمعیت دنیا، سطح معنوی پائینتر از 50 درصد، دارند، در نتیجه، بهتر است جهت شفادهی روحی، علاوه بر استفاده از آب مقدس، به تمرینات روحی نیز، پرداخت.

از آب مقدس، جهت شفادهی روحی، به سه روش ذیل، می توان بهره برد: 1- پاشیدن آب مقدس به روی شخص، اطراف شخص، روی رختخواب و در محیط اطراف: ابتداء یک لیوان یا کاسه آب مقدس تهیه کرده و شروع به دعا نموده که عمل پاشیدن ما به ایجاد انرژیهای مثبت و نابود کردن انرژیهای سیاه و منفی بپردازد. سپس، آن را روی خود یا شخص دیگر، اطراف خود یا شخص دیگر، روی رختخواب، و در محیط اطراف، می پاشیم. این عمل باعث کاهش جزء « راجا - تاما »ی موجود شده و با افزایش جزء « ساتوا »، به جریان یافتن انرژیهای مثبت در شخص و محیط، یاری می رساند. ( جهت آشنائی با اجزاء پایه « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، به مقاله « اثرات مخرب استفاده از رنگ سیاه، در رشد معنوی افراد » مراجعه نمائید. ) 2- به کار بردن آب مقدس روی موضع بیمار: مانند روش اول، کار را با دعا، آغاز و بعد، شروع به استفاده از آن، در محل دردناک و بیمار، می کنیم. 3- خوردن آب مقدس: این کار با بالا بردن جزء « ساتوا » در بدن فرد، به تولید انرژیهای مثبت در وی، پرداخته و به این ترتیب، وضعیت سلامت روحی شخص ارتقاء یافته و انرژیهای منفی موجود در وی و محیط اطراف، از بین می روند. همچنین، مصرف مستمر یک قاشق غذاخوری آب مقدس؛ همانند یک ماده نیروبخش روحی، با بالا بردن سطح انرژیهای مثبت، شخص را در برابر حملات نیروهای سیاه و منفی، محافظت می کند. البته تمرینات روحی بهترین روش برای جلوگیری از آلودگی توسط نیروهای منفی و سیاه می باشد؛ چرا که فرد با افزایش آگاهی الهی در خود و محیط، از ناحیه خداوند، محافظت خواهد شد.