ای کاش از تو گفته بودم
و دردم را نهفته بودم!
ای کاش عشق را
بر سطر سطر دفترم نشانده بودم!
ای کاش،
شعر امید را خوانده بودم!
« سپیده علوی »
هنوز،
می توان از عشق سرود
و از تو
که از عشق زیباتری.
« علیرضا فرجی »
انگار دیروز بود
که لبهایم،
از تو سرود؛
از تو،
ای بزرگتر از کهکشان،
ای زیباتر از دو جهان!
« سعید برکتی »
در محراب گشوده شد.
آن سپیده دم،
شمشیر نیز « قرآن » را تلاوت کرد.
« اصغر رضائی گماری »
دست خدا،
بوی عشق گرفت.
در رکوع،
انگشتر نمازش را بخشید.